عشق بی وفا
داستان های شیوانا عشق بی وفا Faithless Love روزی شیوانا پیر معرفت یکی از شاگردانش را دید که زانوی غم بغل گرفته و گوشه ای غمگین نشسته است شیوانا نزد او رفت و جویای حالش شد شاگرد لب به سخن گشود و از بی وفائی یار صحبت کرد و اینکه دختر مورد علاقه اش به او جواب منفی داده و پیشنهاد ازدواج با دیگری را پذیرفته است شاگرد گفت که سال های متمادی عشق دختر را در قلب خود حفظ کرده بود و با رفتن دختر به خانه مرد دیگر او احساس می کند باید برای همیشه با عشقش خداحافظی کند شیوانا با تبسم گفت : اما عشق تو به دخترک چه ربطی به دخترک دارد؟ شاگرد با حیرت گفت : ولی اگر او نبود این عشق و شور و هیجان هم در وج...